به نازي كه ليلي به محمل نشـيند
مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي
زبامي كه برخواست مشكل نشـيند
خـلد گر به پا خاري آسان برآيـد
چه سازم به خاري كه دردل نشيند
به دنبـال محمل چـنان زار گـريم
كه از گريه ام ناقه در گل نشـيند
بنـازم به بـزم مـحبت كـه آنجـا
گـدايي به شاهـي مقـابل نشيـند